صوفی کيست و صوفی گری چيست ؟

در صدر اسلام پيروان رسول خدا ( ص ) با نام های « مسلمان » ، « عابد»  ، « صحابه »  و « ‌شيعه » شناخته می شدند اما واژه ی « صوفی » از قرن دوم هجری پديد آمد. عده ای که خود را از جامعه و سرنوشت مسلمانان کنار کشيده بودند با نام « صوفی » شناخته شدند .

اينان سابقه زيادی دارند . در زمان جنگهای اسپارت در يونان باستان ، آنان که شهامت جنگ را نداشتند به گوشه نشينی پرداخته و از جنگ فرار کردند . صوفيانی که در عالم اسلام پديد آمدند تحت تاثير رهبانيت مسيحی و رياضت های غير شرعی مرتاضان هندی بودند . اولين « خانقاه » را يک معمار مسيحی مصری برای ابوهاشم صوفی در کوفه ساخت . معمولا اين صوفيان يا دراويش در برابر ائمه اطهار عليهم السلام موضع گيری می کردند.

تصرف دارای فرقه های بسيار زيادی است . آنچه در غرب ايران شايع است فرقه ی اهل حق ، نقشبنديه ، قادريه و بکتاشيه است که غالبا اينان به مذهب اهل سنت گرايش دارند . اما دراويشی که در قم و تهران يافت می شوند غالبا نعمت اللهی بوده و پيرو سلطان محمد گنابادی هستند که وی ادعا کرده است که تصوف را از معصوم عليشاه رکنی فرا گرفته و او شخصيتی است هندی که از مرتاض های بت پرست هندی تصوف را آموخته است . 

سلطان محمد گنابادی در سال ۱۳۲۷ توسط مرحوم آخوند خراسانی مرتد اعلام شد و مردم او را به قتل رساندند . پس از وی فرزند او ملاعلی نور عليشاه و پس از وی فرزندش صالح عليشاه قطب دراويش شد . پس از او سلطان حسين تابنده معروف به رضا عليشاه قطب آنان شد که در سال ۱۳۷۱ شمسی از دنيا رفت . وی در زمان طاغوت از طرفداران و مدافعان نظام پهلوی بوده به طوری که ارتشبد نصيری رئيس ساواک و اسدالله علم از مريدان وی گرديدند.

شهيد ثانی رحمت الله عليه در کتاب درايه ی خود فرموده : « صوفيه جعل حديث را جايز دانسته و به نفع خود حديث جعل می کنند » . مقدس اردبيلی در حديقة الشيعه قدحِ صوفيه را نقل کرده و شيخ مفيد رحمت الله عليه رساله ای در مذمت و رد آنان تاليف کرده و شيخ حر عاملی کتاب اثنا عشريه را در نکوهش اينان به نگارش درآورده است . 

دراويش غالبا طرفدار اباحه گری بوده و به شريعت يا احکام فقهی متعهد نبوده و به اسم آنکه طرفدار طريقت و باطن دين هستند ظواهر شرع را زير پا می گذارند و در مساجد شرکت نمی کنند . ولی در خانقاه که شرکت در آن به فتوای مراجع حرام است شرکت می کنند .

اين بود خلاصه ای از سرگذشت و ماهيت صوفی گری. اما سه نکته :

۱- بسيار از صوفی های فعلی ايران از وضعيت سران خود بويژه در گذشته اطلاع صحيحی ندارند و می توان گفت فريب خورده ای بيش نيستند .

۲- از سالها پيش آيت الله العظمی بروجردی قصد از بين بردن خانقاه صوفی ها را داشتند که متاسفانه ابزار قانونی  آن را نداشتند . پس از پيروزی انقلاب ، سران صوفيان در لوای آزادی عمل مذاهب در ايران به شدت بر فعاليت خود افزودند تا جائيکه  تبديل به يک ابزار برای سياسيون و دولت های خارجی در ايران شده بودند.

۳- علمای ما به خوبی درباره فرق منحرف تحقيق داشته اند و علت مخالفت و نقد خود را به اين فرق خصوصا صوفی گری اعلام کرده اند.کتاب جلوه حق تاليف حضرت آيت الله مکارم شيرازی يکی از اين کتابهاست که ۴۰ سال پيش تاليف شده است.

چه ارتباطي ميان تصوف و تشيع وجود دارد؟ آيا امامان (علیه السلام) تصوف را تاييد مي كردند؟

پرسش:

 

چه ارتباطي ميان تصوف و تشيع وجود دارد؟ آيا امامان (علیه السلام) تصوف را تاييد مي كردند؟

 

پاسخ:

 

در خصوص ارتباط تصوف و تشيع دو ديدگاه كلي وجود دارد: برخي مانند دكتر كامل مصطفي الشيبي در دو كتاب الطلة بين التصوف و التشيع و النزعات الصوفية في الفكر الشيعي معتقدند: اصلا تشيع منشا و پيدايش تصوف است و از اين رو براي تطبيق اصول و مسائل تصوف با عقايد شيعه، تلاش مي كنند. (1)
گروهي نيز در برابر اين نظر مي گويند: تشيع و تصوف از يكديگر مجزا بوده، هيچ ارتباطي با يكديگر ندارند؛ بلكه همه امامان شيعي و هم انديشمندان تشيع، در برابر تصوف ايستاده اند. شخصيتي چون معروف الحسني بر اساس اين گرايش آراي دكتر كامل مصطفي الشيبي را در كتاب تشيع و تصوف به صورت جدي نقد كرده و عدم انتطباق آراي اين دو گرايش حكم داده است. (2) نظر گاه دوم معتقد است معارف شيعه با معارف باطنيان (عمده اي از اهل تصوف) درگير و مخالف بوده است! (3)
با توجه به توضيحات گذشته، در پاسخ دهي به پرسش هاي قبل، نه ديدگاه اول صحيح است و نه ديدگاه دوم بلكه نظر گاه سومي وجود دارد كه مدعي است عرفان و تصوف در دل جريانات فكري تشيع رنگ و بوي ديگري يافته و اصول نظري و علمي خاصي منطبق بر آراي اهل بيت (علیه السلام) طراحي كرده است. البته اين گرايش در عصر ائمه (علیه السلام) نوعا به صورت زهدي راستين و معتدل و تحت اشراف آنان بود. از قرن هفتم به بعد شكل تكاملي خويش را طي كرده و شخصيت هايي چون ملاصدرا، حاج ملا هادي سبزواري، الهي قمشه اي ، شاه آبادي، سيد علي قاضي، آية الله بهجت و... در دامن خويش پرورانده است.
توجه به اين نكته بايسته است كه تصوف شيعي با تصوف اهل سنت، تفاوت هاي فاحشي دارد. تصوف بيشتر اهل سنت، تنها برانگيخته از روح زهد و بيت عصمت (علیه السلام) و پيروي كامل از امام حي حضرت ولي عصر (عج) را مي افزايد مي شمارد. (4) از سوي ديگر برخي صوفيان اهل سنت در عين تاكيد بسيار بر ولايت اين مقام را در معصوم منحصر نمي كنند و از ديد آنان خواه از نسل عمر باشد و خواه از نسل علي (علیه السلام) تفاوت ندارد!
پس امام حي قائم آن ولي است
خواه از نسل عمر خواه از علي است
مهدي و هادي وي است اي راه جو
هم نهان و هم نشسته پيش رو (5)
همين اختلاف در مصاديق ولايت، موجب اختلاف در ميان تصوف و تشيع مي شد و مانع از ورود شيعيان ـ كه پيروان امامان خود بودند ـ در مكتب هاي صوفيه و اظهار ارادت آنان به مشايخ صوفي بود. (6)
پی نوشتها:
1- نگا: دکتر کامل مصطفی الشیبی، همبستگی میان تصوف و تشیع، ترجمه دکتر علی اکبر شبابی؛ تشیع و تصوف تا آغاز سده ی دوازدهم هجری، ترجمه علیرضا ذکاوتی
2- نگا: معروف الحسني، تشيع و تصوف، مترجم سيد صادق عارف.
3- دين و عرفان، صص 46-58.
4- ذهبيه، ص 117.
5- مثنوي معنوي، دفتر 2، ابيات 817-818.
6- نگا: نقد صوفي، صص 80-82، و التصوف الاسلامي، صص 69-81

ماه رمضان در خانقاه‌ها چه خبر است؟

 صوفيان و دراويش به لحاظ تفرقه‏ افکني در جهان اسلام ، از قدمت تاريخي برخوردارند.به قول «آيت‏الله العظمي مرعشي نجفي»، پس از انحراف «سقيفه»، حادثه‏ پيدايش تصوّف از بزرگترين مصيبت‏ ها براي اسلام و مسلمين است.

امام صادق(عليه‏ السلام) درباره تمايل امّت به فرقه صوفيه با قاطعيت فرمودند: «صوفيان و افرادي که به آنها متمايل هستند، دشمنان ما اهل‏ بيت ع محسوب مي‏ شوند» و امام رضا (عليه‏ السلام) با تيزبيني در همين باب  فرمودند: «کسي به تصوّف قائل نمي‏ شود مگر از روي مکر و خدعه، ضلالت و گمراهي و يا جهل و حماقت». ولي حاکماني نظير معاويه و مأمون عباسي به تقويّت اين تفکّر انحرافي پرداختند.

 

صوفيان براي تفرقه در اجتماعات مسلمين و کاهش نقش مسجد، نماز جمعه و جماعات، عبادتگاه‏ هاي فردي و خانقاه‏ ها را رونق بخشيدند. چون به همان ميزاني که مساجد حرکت‏ ساز و سازنده بودند، خانقاه‏ ها نقش تخريبي و تخديري داشتند. دشمن مي‏ ديد مساجد محل برگزاري نماز جمعه و جماعت، سازماندهي مجاهدين، طرح مباحث علمي و عقلي و ترويج فرهنگ کار و تلاش است، از اين رو با احداث خانقاه در مقابل مساجد به ترويج تفرقه، تنبلي و تن‏پروري، تکدّي، نفي عقل، علم و مقابله با شريعت متعالي اسلام پرداختند.

 

امام خميني(ره) در کتاب «چهل حديث» در خصوص علم ستيزي دراويش مي‏ نويسد: «چون دست دراويش از علوم تهي است، علم را خار طريق و اهل علم را شيطان راه سالک مي‏ شمارند. اين افراد فهميده يا نفهميده پاره‏اي از اصطلاحات جاذب را به‏ خورد عوام بيچاره داده و گمان کرده‏ اند به لفظ مجذوب علي شاه يا محبوب علي شاه حال جذبه و حب دست مي‏ دهد و گاه وقاحت را از حد گذرانده و خود را داراي مقام ولايت کلّيه دانسته‏ اند که منشأ آن تکبّر، جهل و بي‏ استعدادي آنان است.»

 

در حال حاضر فرقه ضاله گنابادي فعال ترين و سياسي ترين شاخه ي سلسله دراويش نعمت اللهي در ايران مي باشد که در برخي از شهرهاي استان فارس(کوار، فسا، ششده و قره بلاغ، گراش) هم فعاليت مي کنند. اين فرقه بعد از غائله شهريور سال 90 کوار (حمله دراويش به مردم آن شهرستان) و افشاي ماهيت آنان و بويژه بعد از فضاحت اخلاقي شيخ و سرکرده آنان در استان (خواجه بابا) و فرار او از کشور دچار رکود شديد شد، بگونه اي که در حال حاضر فعاليت هاي آنان به حالت نيمه تعطيل در آمده است.

 

البته اين فرقه در اوائل سال جاري سعي کرد با کمک ايادي خارج نشين و دست به دامن شدن به وکيل بهائيان (شيرين عبادي و ...) از حالت رکودي که در آن گرفتار شده بودند خارج شوند لکن توفيقي پيدا نکردند و سناريوي مظلوم نمايي آنان که براي عملياتي کردن آن رسانه هاي بيگانه (VOA و...) نيز به ميدان آمده بودند، ره به جايي نبرد.

 

اين روزها اخبار رسيده از گوشه و کنار خانقاه ها حکايت از اين مطلب دارد که اين فرقه سعي دارد با گستراندن سفره هاي رنگين، سنگين و رايگان افطاري به هواداران خود در پي رسيدن به اهداف ناصواب باشد.سفره هايي که با استقبال چنداني هم روبرو نشده است.

 

براستي معناي اين سفره هاي رنگين ضيافت که با خيانت،ضلالت و گمراهي همراه است، چيست؟ آيا سفره هاي رنگارنگ و گران اين روزهاي اين جماعت، روزهاي تلخ و سياه گذشته اين فرقه را به فراموشي خواهد سپرد؟ آيا بذل و بخشش هاي اين چنيني به اتحاد بين خانواده ها و هواداران اين فرقه که در يکي دو سال اخير گروه گروه از ادامه راه با سران خود بريده و برگشته اند، کمکي خواهد کرد(به اين موضوع در فرصتي ديگر با ارائه مستندات پرداخته خواهد شد.) آيا اين عوام فريبي ها باعث شده است تا شيخ فاسد و فراري آنان  سوداي برگشتن داشته باشد؟

 

به نظر ميرسد احيا و ساماندهي مجدد، بازيابي و بازسازي بدنه اجتماعي، عوام فريبي و جذب نيرو از اين طريق، تلاش در جهت زمينه سازي براي حضور شيخ فاسد خود از جمله اهداف اين فرقه باشد.

 

خواجه بابا گراشي يکي از شيوخ گنابادي است که با وجود کهولت سن در اقدامي غيراخلاقي چندي پيش به برخي از دختران جوان فرقه تعرض کرد و بعد از اين رسوايي اخلاقي به صورت غير قانوني از مرزهاي جنوبي کشور خارج و به يکي از کشورهاي حاشيه خليج فارس گريخت.

وحدت وجود و موجود یا شرک بالله

یکی دیگر از انحرافات بزرگ اعتقادی در تصوّف و در میان صوفیان و دراویش اعتقاد به وحدت وجود و موجود است که قبلا مختصری در مورد آن توضیح دادیم ، صوفیان همه مخلوقات خداوند را که توسّط خود او آفریده شده اند  قسمتی از خدا می دانند و می گویند هر آنچه در این دنیا وجود دارد جلوه ای از الله است ....بدیهی است که این تفکّر شرک آمیز در ذهن هر انسان معتقد به آن اوّلاً از خداوند جسمانیّت تداعی می کند و دوّماً معنی این تفکرّ آن است که العیاذ بالله خداوند قدرت ابداع ندارد و همه موجودات عالم قسمتی از جسم خداوند هستند (نعوذ بالله ) در راستای بیان و شرح تناقضات این اعتقاد با دین اسلام لازم است چندی از احادیث و روایاتی که در رابطه با توحید است از ائمه علیهم السلام بین کنیم :

 

1- در روایات اسلامی توحید عبارتست از این که خدا را شبیه هیچ کس و هیچ چیز ندانیم .

 

در آیه 11 سوره مبارکه شوری بر این مسئله تاکید شده که :

 

لیس کَمِثلِهِ شیء : چيزي مانند او نيست و اوست شنواي بينا

 

حضرت علی (ع ) در بیان تعریف توحید می فرمایند :

 

اَلتّوحیدُ اَلّا تَتَوَهَّمَهُ ، وَ العَدلُ اَلّا تَتَهِّمَهُ :

 

توحید آن است که خدا در وهم نیاری و عدل آن است که او را متّهم نسازی . حکمت 470

 

امام هادی (ع) فرمودند : هر کس خدا را شبیه خلقش قرار دهد مشرک شده است

 

به سراغ منابع صوفیان می رویم و مفاهیمی که اینان برای مریدان خود بیان کرده اند را با این مطالب مقایسه می کنیم :

  در کتاب تاریخ تصوّف (دکتر قاسم غنی ) جلد 1 ص 61 : مفهوم صوفیّه از خدا به این عبارات بیان شده : خدا وجود حقیقی مطلق در همه اشیاء است ، هستی فقط مال خداست و غیر او اصلا نیست .(از دیدگاه اینان تمام موجوداتی که می توان به آن ها صفت هست را داد در دایره الوهیّت قرار می گیرند و این مطلب با فرمایشات خداوند در قرآن و فرمایشات ائمه معصومین سلام الله اجمعین در تناقض بیّن است )

 

نور علی الهی یکی دیگر از این حضرات صوفی در آثار الحق می نویسد :

((کس جز خدا کسی نیست این که می گویند وسیله آن هم حرف است ))

 

در ص 431 همین کتاب،علی (ع) را خدا می خواند(نعوذ بالله) و می گوید : ضربت خوردن علی و شهادتش هر دو صحیح زیرا از عدالتش بود و ذات الهی در آن بود و ذات خدایی است .

زیرا هر چند ذاتش ذات خدایی بود در مورد جسم قانون طبیعت را اجرا فرمود .

در ص 442 می گوید : جسم علی آئینه و ذاتش ذات خداست که جسم آئینه وار آن ذات را منعکس می کند یعنی به اعتبار جسم مخلوق است و به اعتبار ذات خداست.(نعوذ بالله من المشرکین)

 

از جنید بغدادی که یکی از دیگر بزرگان صوفیّه است نقل است که :

شبی با مریدی در راه بود سگی بانگی زد و صدایی کرد ، جنید در پاسخ به آن سگ لبیک گفت ، مرید او علّت این کار را جویا شد در پاسخ گفت : سر و صدای سگ را از قهر خداوند متعال دیدم و حق تعالی را در او یافتم . (العیاذ بالله )

 

عبد القادر گیلانی از بزرگان فرقه قادریّه در کتاب فتوح الغیب می گوید :

 

من خودِ قرآنم ، من سوره حمدم ، اگر در ذات حضرت حق فرو بروی آنجا خواهی دید که اصلاً غیر از خدا وجود ندارد ، در جای دیگر می گوید : من با خدا ملاقات کردم ، خدا به من جام شراب داد و آنوقت من مست شدم و همه چیز را به مستی خود یافتم ، آنوقت خدا به من مالکیّت همه بهشت را داد . ( نعوذ بالله من المشرکین )

 

و ادّعا های اینان یکی 2 تا نیست که بتوان همه آن ها را در یک جا جمع کرد به دلیل اطناب سخن و کثرت اعتقادات انحرافی تصوّف ذکر این مسائل تا همین جا کفایت می کند ...

اینگونه صوفی می شوید


 

اینگونه صوفی می شوید
یکی ازکارهای صوفیان ساخت برنامه هایی است که بسیار جالب است.ازجمله وقتی میخواهند ازاسلام خارج شده وصوفی شوندباید اسباب ووسائلی آماده کنند.آنقدراین قضیه جالب است که حیفم آمده برای شما بازگو نکنم.درزیر وسائل این تشرف را مینویسم:

برای صوفی شدن طالب باید مقداری پارچه سفیدکه بهتر است یک قواره پارچه کفنی باشد وحدودا ۳کیلو نبات ویک جوزهندی سکه وانگشترتهیه کرده این ۵ چیز راکه وصله نام نهاده اند وهر کدام گویای رازی میباشد راتهیه کند.مثلا جوز بردن یعنی اینکه ما آمده ایم سر بسپاریم.این وسایل را به دست پیر دلیل داده عازم مکانی میشوند که رییس فرقه یانماینده او انتظار طالب را میکشند.

دیده شده است که درخیلی از جاها که این دستمال را میگیرند دوباره برای دیگری آماده میکنند

تا اینجای داستان خوب همگانی است.ااز اینجا که کار تشرف آغاز میشود توصیه میکنم فقط افراد بالای ۱۸ سال بخوانند

درخلوت را به روی غیر او هرکه باشد میبندند ولو ولیعهد قطب.مگر آنکه قطب اجازه خاص دهد که اوهم حاضر شده ساکت بنشیند.وداخل هیچ کار وگفتاری نشود.پس قطب روبه قبله نشیند وبرخی مقیدند که روی پوست مرغز بنشیند وبه مرید میگوید که دردست چپ دلیل بایستد درجانب قبله وآن ۵چیز را که آورده جلوی خودش به زمین گذارد پس به دلیل اشاره میکند که شروع به ادای وظیفه کن .پیر دلیل به مرید امر میکند که پابرهنه وسر برهنه ودوش برهنه شو وشال کمرت را بگشا هر بند وگره که درلباست هست باز کن که معنی تمام تخلیه این است وخود دلیل هم همانطور تمام برهنه میشود.

پس دلیل خم شده آن ۵چیز را به دست راستش میگیرد به طوری که دست را آویخته باشد.وهر دو آرام راه میافتند.پس از طی مسافت هردو به سجده می افتند وپشت هر دو دست خود را به زمین میگذارند وکف دست به آسمان.پس برخاسته ایستاده یک نگاهی به قطب نموده دوباره به سجده میافتند وذکر معینی درسجده نیست.پس برخاسته به جلو قطب مینشیند ودلیل با دست راست خود دست راست قطب را به طور صفا میگیرد ومیبوسد.وآن ۵چیز را مینهد به دست قطب.در همان ضمن صفا اگر سبک باشد وبتواند آنها را لای دست خود گرفته که تسلیم قطب کند.

قطب آن ۵ چیز را گرفته وبه زمین مینهد دست راست مرید را ازدست دلیل خلاص نموده وبه طور صفا میگیرد.وبا ناله۳ بار استغفار میکند ودلیل ومرید هم به متابعت صیغه توبه واستغفار را میخوانند وگریه میکنند.پس رو به مرید کرده اشاره به عقد صفا نموده میفرماید که اینست صورت بیعت الهیه ...

(استوارنامه ص۱۹۲)

 

 

کُلُّ بدعةٍ ضلالة

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند :


« کُلُّ بدعةٍ ضلالة و کُلُّ ضلالةٍ سَبیلُها إلی النّار »


« هر بدعتی، گمراهی است و هر گمراهی، راهش به سوی دوزخ و آتش است »


(وسائل الشیعة ج6 ص511 / بحارالانوار ج2 ص263)

شعری از مرحوم حاج محمد رضا اقاسی

 

 شعری از مرحوم حاج محمد رضا اقاسی :

 

یا علی درویش و صوفی نیستم        فاش می گویم که کوفی نیستم

لیک می دانم که جز دندان  تو          هیچ دندان لب نزد بر نان جو

یا علی لعل عقیقی جز تو نیست       هیچ درویشی حقیقی جز تو نیست

لنگ لنگان طریقت را ببین             مردم دور از حقیقت را ببین

مست مینای ولایت نیستند             سر خوش از شهد هدایت نیستند

خیل درویشان دکان اراستند           کام خود را تحت نامت خواستند

خلق را در اشتباه انداختند               یوسف ما را به چاه انداختند

کیستند اینان رفیق نیمه راه             وقت جانبازی به کنج خانقاه

وقت جنگ امد تماشاگر شدند          صلح امد لاله ی پرپر شدند

دل به کشکول و تبرزین بسته اند       بهر قتلت تیغ زرین بسته اند

موج ها از بس تلاطم کرده اند         راه اقیانوس را گم کرده اند

موج ها را می شناسی مو به مو        شرحی از زلف پریشانت بگو

باز کن دیباچه ی توحید را             تا بشوید ذره ای خورشید را

یا علی بار دگر اعجاز کن             مشت های صوفیان را باز کن

موضع آیت الله صادقی در باب فرق مختلف صوفیه

بسم الله الرحمن الرحیمبه جمیع برادران ایمانی تذکر داده می‌شود که متأسفانه گروه های مختلفی در اینترنت با انتساب خود به اینجانب برای نشر عقاید خود تلاش می کنند.

صریحاً عرض می شود: از جهت عقیده و عمل، تنها افرادی مورد تأیید اینجانب هستند که اقوال و اعمالشان بر خلاف قرآن و سنت قطعیه نباشد.
 
بنابرین بخش هایی از اعمال و عقاید کل فرق صوفیه که مخالف با کتاب و سنت است هرگز مورد پذیرش اینجانب نیست.
 

والسلام علی عباد الله الصالحین
قم المشرفه – محمد صادقی تهرانی
26 / 1 / 1389 شمسی

چند فرق بین شیعه وصوفی

یکی از کتابهای زیبا در رد تصوف کتاب سیوف البارقه مرحوم ذبیح الله محلاتی است.چون خیلی مطالب ایشان تند بود کمی دخل وتصرف شد

در ص۲۴۷ چند فرق زیبا بین شیعه وصوفی آورده که نوشتن آن خالی از لطف نیست

۱-شیعه مسجد می سازد وصوفی خانقاه

۲-شیعه در مسجد دعای کمیل وندبه میخواند وصوفی در خانقاه شعر وآواز

۳-شیعه میگوید:الهی انا عبدک الذلیل وصوفی می گوید:انالحق

۴-شیعه میگوید:لا اله الا الله حقا حقا وصوفی میگوید:لا اله الا انا فاعبدون

۵شیعه می گوید:سبحان ربی الاعلی وبحمده.صوفی می گوید:سبحانی ما اعظم شانی

۶-شیعه شاربرا کوتاه میکند وصوفی بلند میگذارد

۷-شیعه غنا را حرام میداند وصوفی آنرا باعث نزول رحمت میداند

۸-شیعه دوازده امام مشخص دارد ولی صوفی امامت نوعیه دارد

۹-شیعه تولی وتبری دینی دارد ولی صوفی صلح کل است

۱۰-شیعه تفسیر قران میکند وصوفی تفسیر دیوان

۱۱-شیعه با علما نشستن را نیک میشمارد وصوفی از آن احتراز دارد

۱۲-شیعه اگر کرامتی از اوبروز کرد مخفی میدارد وصوفی کرامت جعل میکند وفریاد میزند

۱۳-شیعه تابع اذکار وادعیه اهل بیت است وصوفی تابع اذکار شیخ ومرشد

۱۴-شیعه قطبی غیر از امام خود نمیشناسد وصوفی مرشد خود را قطب میداند

دستهاي ناپيدا- خاطرات مستر همفر

همفر می نویسد:
آنچه وزارت مستعمرات انگلیس به هنگام اعزام به شرق به من توصیه نمود عبارت بوده از:
• گسترش همه جانبه مراکز درویش پروری همانند خاناقاه‌ها و تکثیر و انتشار رساله ها و کتابهایی که مردم عوام را به روی گرداندن از دنیا و مافیها، گوشه گیری و مردم گریزی سوق می دهد؛ مانند کتاب احیاء العلوم غزالی، مثنوی مولوی، و کتابهای محی الدین عربی.
دستهاي ناپيدا- خاطرات مستر همفر صفحه 64 نشر گلستان کوثر

جعل حديث توسط قطب فرقه گناباديه

صوفيان گنابادي براي مشروعيت بخشيدن به انحرافات خود دست به همه کاري مي زنند.

يکي از اين شگردها جعل حديث ودروغ بستن به حضرت رسول وائمه اطهار صلوات الله عليهم اجمعين است.

علي تابنده قطب قبلي فرقه در کتاب خورشيد تابنده در جعلي اشکار مي نويسد:

(دررساله شهيديه به نقل از بحار الانوار آمده است که در شب معراج ارض بيدخت به حضرت رسول صل الله عليه وآله به نورانيت مشهود شد)خورشيد تابنده ص ۴۶

اين دروغ در هيچ کجاي بحار الانوار ونه هيچ کتاب روائي شيعه موجود نيست.اينکه شب معراج خداوند زمين بيدخت را به عنوان مکاني نوراني به پيامبر نشان دهد از آن حديثهاي پياز عکه در مکه است که سابقا ابوهريره ها در ساخت آن تبحر زيادي داشته اند.

مقدّمه ای بر علل شکل گیری عقاید صوفیّه

    <<بسم الله الرحمن الرحیم >>

 

بد نیست بار دیگر برای شناساندن افکار متصوّفه و عقاید ایشان در مقدّمه حدیثی از علی بن ابی طالب (ع) ذکر کنیم :

امام علی (ع) فرمودند : اسلام را چنان می شناسم که پیش از من کسی آنگونه معرّفی نکرده باشد .

اسلام همان تسلیم در برابر خدا و تسلیم همان یقین داشتن ، و یقین اعتقاد راستین ، و باور راستین همان اقرار درست ، و اقرار درست انجام مسئولیت ها و انجام مسئولیت ها همان عمل کردن به احکام دین است . (حکمت 125 نهج البلاغه )

در ادامه راجع به فرقه ای صحبت می کنیم که خود را به بی خبران ، مسلمان معرفّی می کند در حالیکه در آئین ساختگی خود مسئولیت ها یی که علی ا بن ابیطالب (ع) به آن ها سفارش می کند (عمل کردن به احکام دین) را کنار گذاشته اند و با دادن شعار های دروغین و مکّارانه تلاش می کنند فرقه ساختگی خود را که در آن انحرافات بسیاری موج می زند بر حق نشان دهند و عمل نکردن به فرامین دینی تنها یکی از بُعد های انحرافی صوفیّه است .

 

تصوّف و عرفان 2 مفهوم جدا :

هر چقدر کلمه عرفان از نظر اسلامی مقدّس است همان قدر کلمه صوفی در اسلام بسیار سرزنش شده است . که عمدتا معنی که از لحاظ اسلامی از عرفان استنباط می شود عارف بالله است ...یعنی کسی که با شناختن نفس خود و کوشش در عملی کردن احکام دینی سعی بر شناختن خداوند دارد .

 

ترفند متصوّفه :

به خاطر حسّاسیتی که کلمه تصوّف در جامعه شیعی میان مردم بوجود می آورد ...حضرات صوفیّه با ترفندی خاص به مرور زمان در تبلیغات خود به جای کلمه تصوّف کلمه عرفان را به کار می برند و اکثرا در کتاب های خود به جای کلمه صوفی و تصوّف از عارف و عرفان استفاده می کنند تا هم حسّاسیت جامعه شیعی را در مقابل این کلمه و این فرقه تا حدّ بسیاری از بین ببرند و هم انسان های از خدا بی خبر و بی اطّلاع را به زیر خرقه ببرند . پس دوستان عزیز هوشیار باشید و هر کجا نام عرفان و عارف به چشم و گوشتان خورد بدانید که صوفیان در آن دستی دارند .

افکار تصوّف و اعتقاداتشان از کجا گرفته شده ؟

 

اگر به صورت کلّی بخواهیم منابع تصوّف و افکار ایشان را ذکر کنیم ،  اعتقادات تصوّف از 3 منبع مهم برداشت شده که آنها عبارتند از : 1- مسیحیّت 2- فلسفه نو افلاطونی 3- بودا

 

تصوّف از مسیحیِت چه چیزهایی را گرفته است ؟

1- تعلّق نداشتن به یک جای خاص است ( یعنی برای خود وطنی قائل نیستند و  برای جایی که به عنوان وطن برای عموم مردم تعبیر می شود ارزشی قائل نخواهند بود )

 

مولوی : ( این وطن مصر و عراق و شام نیست * این وطن جایی است که آن را نام نیست )

 

و این مسئله در میان برخی از صوفیان وجود داشته و دارد در حالی که پیامبر اکرم (ص) می فرمایند :

یکی از نشانه های با ایمان، عشق و دوست داشتن وطن است

 

2-مطلبی است در ضمینه غذا های گوشتی، در بسیاری از مسیحیان پرهیز از غذاهای گوشتی وجود داشته و در حضرات صوفیان هم ترک کردن گوشت جزء رسومات اعتقادی اصلی اکثریت فرقه های ایشان بوده و هست .

3- خرقه پوشی که در مسیحیان وجود داشته ، در صوفیان هم وجود داشته و دارد .

 

4- مسیحیان می گویند خدا عشق است ، و صوفیان هم از آنان تقلید می کنند ، این مسئله در حالی است که در قرآن حتّی یک جا هم کلمه عشق وجود ندارد و به جای آن کلمه ((حُب )) به کار رفته است .

جا دارد که متذکّر شویم که هم کلمه عشق و هم کلمه حُب هر دو عربی هستند . ان شا الله در مورد کلمه عشق و معانی آن و این که چرا نباید کلمه عشق را در خطاب به  خداوند  متعال به کار برد صحبت می کنیم .

 

تصوّف از فلسفه نو افلاطونی چه برداشتی کرده است ؟

 

مبدا این فلسفه شخصی است به نام فلوطین  ، فلوطین انسانی بود بی اعتنا به دنیا ، او همه موجودات عالم را تراوش وجود کل می داند .

اگر بخواهیم مثالی  از تراوش وجود کل برایتان بزنیم این عقیده مثل آن است که نعوذ بالله و بلا تشبیه خیال کنیم خداوند متعال جسمانیّت دارد و قسمتی از جسم آن طیّ انفجاری از آن جدا گشته و به صورت موجودات عالم در آمده است ، تمام فرق صوفیه نیز حرف اوّلشان همین است آنان آمدن به این دنیا را قوس نزول و بازگشت و موت موجودات را قوس صعود و یکی شدن با پروردگار می دانند .(بدیهی است این عقیده باطل را هیچ عقل سالمی قبول نخواهد کرد و فقط کسانی از این عقیده تبعیّت می کنند که عقل این نعمت ارزشمند پروردگار را کنار گذاشته و با جهل و نادانی سعی بر این دارند که توجیهات خود را به دیگران بقبولانند استنباط اوّلیه هر عقل سالم از این ادّعا آن است که خدا العیاذ بالله قدرت ابداع ندارد .

تصوّف از بودا چه چیزهایی را برداشت کرده است ؟

 

قبل از آنکه در مورد مطالب برداشت شده از بودا صحبت کنیم باید بدانید که بودا پیامبر واقعی نبوده است و در فلسفه بودا نه توحیدی وجود دارد  و نه معادی. و از آن جا که هیچ پیامبری وجود نداشته که توحید و معاد را به همراه خود نیاورده باشد و طبق دلایل بسیار زیاد که از بحث ما خارج است او پیامبری ساختگی بوده است . (برای مطالعات بیشتر و تحقیق در مورد سیدارتا (بودا ) به کتاب تاریخ تمدّن جلد 5 (ویل دورانت ) مراجعه کنید )

 

داستان ترک دنیا از همین بودائیت گرفته شده است که فرق صوفیّه بسیار بر این قضیه دامن زده اند و این تفکّر را جزء اصلی کار خود قرار داده اند .

 

در پست های بعدی سعی خواهیم کرد شما را با دیگر انحرافات اصلی صوفیّه آشنا کنیم و احادیث و روایاتی در باب انکار این فرقه بیاوریم که امیدوارم مورد توجّه شما دوستان عزیز قرار بگیرد .